ارز دیجیتالتکنولوژیفلسفه تکنولوژی

آیا بلاک چین می‌تواند به وعده تمرکززدایی خود عمل کند؟

چگونه ممکن است یک فناوری که در ابتدا به عنوان نماد حاکمیت غیرمتمرکز معرفی شد، در عمل به تمرکز قدرت در دستان عده‌ای محدود بیانجامد؟ بلاک چین، این نوآوری چشمگیر قرن بیست‌ویکم، با وعده حذف واسطه‌های قدرتمند و ایجاد شبکه‌ای آزاد و بدون محدودیت به میدان آمد. اما با گذشت زمان و استفاده عملی از این فناوری، پرسش‌هایی بنیادی درباره سطح واقعی تمرکززدایی و شیوه‌های حاکمیت آن پدیدار شده‌است. آیا تحقق کامل تمرکززدایی واقعاً ممکن است یا صرفاً به یک آرمان دست‌نیافتنی تبدیل شده‌است؟

در این مقاله، به واکاوی لایه‌های پیچیده حاکمیت بلاک چین می‌پردازیم؛ از مکانیسم‌های اجماع گرفته تا ابعاد طراحی و به‌روزرسانی‌های پروتکل. با بررسی نمونه‌های شناخته‌شده‌ای همچون بیت‌کوین، می‌کوشیم پاسخی روشن به این پرسش ارائه دهیم که آیا مزایای تمرکززدایی قابل دستیابی است یا باید محدودیت‌های آن را بپذیریم. برای فهم بهتر این پدیده، دعوت می‌کنیم با هامیا ژورنال همراه شوید تا فاصله میان آرمان و واقعیت را در این فناوری شگفت‌انگیز بشناسیم.

اصل محوری فناوری بلاک چین، برقراری حکومتی غیرمتمرکز است. با این حال، در پیاده‌سازی عملی این فناوری، دو نکته کلیدی مورد توجه قرار می‌گیرد. نخست آنکه، گرچه تمرکززدایی ویژگی ذاتی بلاک چین نیست، اما به عنوان یک قابلیت قابل پیاده‌سازی مطرح می‌شود. دوم، اینکه مزایای حاصل از حاکمیت غیرمتمرکز لزوماً همواره بر هزینه‌های مرتبط با آن برتری ندارد. در واقع، توسعه‌دهندگان پروتکل اغلب قادرند به صورت مستقل یا در گروه‌های کوچک به فعالیت بپردازند. با انتقال رو به رشد فرآیندهای کسب‌وکاری به بستر بلاک چین، تمایز میان حاکمیت متمرکز و غیرمتمرکز از اهمیت فزاینده‌ای برخوردار می‌گردد. از آنجا که تمرکززدایی نویدبخش مزایای متعددی است، عدم تحقق آن در عمل می‌تواند منجر به از دست رفتن این مزایا گردد.

فناوری بلاک چین از بدو پیدایش، نوید حذف واسطه‌های مورد اعتماد را داده‌است. با این حال، در عمل، میزان تمرکززدایی یک بلاک چین به ماهیت داده‌های ذخیره شده در آن و همچنین سازوکارهای حاکمیت آن بستگی دارد. با افزایش توجه کسب‌وکارها به این فناوری، اهمیت این تمایز بیش‌ازپیش برجسته شده‌است. مزایای متعددی برای تمرکززدایی برشمرده شده‌است و عدم تحقق این ویژگی در عمل می‌تواند به از دست رفتن این مزایا منجر شود.

شیوه اجرای حاکمیت در بلاک چین‌ها، یعنی اقدامات عملی مشارکت‌کنندگان، اغلب با تصورات اولیه از یک سیستم کاملاً غیرمتمرکز تفاوت دارد. اگرچه تعریف دقیقی برای بلاک چین وجود ندارد، اما عموماً به عنوان یک دفتر کل توزیع شده (DLT) شناخته می‌شود که در آن چندین طرف به طور همزمان به ثبت و تأیید تراکنش‌ها می‌پردازند. این ویژگی، در صورتی که تغییر در اطلاعات ثبت شده برای همه مشارکت‌کنندگان هزینه‌بر باشد، می‌تواند مفید واقع شود. طرفداران بلاک چین، انتظار دارند این سیستم‌ها به طور کامل غیرمتمرکز بوده و نیازی به یک مرجع مرکزی برای تصمیم‌گیری نداشته باشند. بیت کوین به عنوان اولین نمونه موفق بلاک چین، امکان انجام تراکنش‌های مالی بدون نیاز به واسطه‌های مورد اعتماد را فراهم کرده‌است.

تمرکززدایی کامل، کاهش هزینه‌ها (به دلیل حذف واسطه‌ها) و افزایش توانمندی مشارکت‌کنندگان را در پی دارد. زیرا در چنین سیستمی، کاربران نیازی به اعتماد به یک مرجع مرکزی قدرتمند نخواهند داشت. با این حال، تحقق این مزایا منوط به دستیابی به سطح بالایی از تمرکززدایی است. در غیر این صورت، چالش‌های مرتبط با قدرت و اعتماد همچنان پابرجا خواهند ماند. برای درک بهتر این موضوع، می‌توان به بررسی شیوه‌های مختلف حاکمیت در بیت کوین، به عنوان اولین نمونه از بلاک چین‌ها، پرداخت.

چهار بعد حاکمیت بیت‌کوین

حاکمیت تراکنش‌های جدید

میلیون‌ها نفر از بیت‌کوین به عنوان ابزاری برای تبادل ارزش استفاده می‌کنند و هر یک از این کاربران قادر به ارسال تراکنش هستند. با این حال، در عمل، برخی عوامل منجر به تمرکززدایی ناقص در این فرآیند می‌شوند. کاربران اغلب برای تسریع در تأیید تراکنش‌های خود، مبالغ قابل توجهی به عنوان کارمزد پرداخت می‌کنند. در نتیجه، افرادی که تمایل به پرداخت چنین کارمزدهایی ندارند، ممکن است از انجام تراکنش منصرف شوند یا برای تأیید آن مدت زمان طولانی‌تری را انتظار بکشند.

 حاکمیت اجماع

برای آنکه تراکنش‌های جدید به بخشی از بلاک چین تبدیل شوند، می‌بایست مورد تأیید قرار گیرند. مکانیسم اجماع، روش توافق چندین گره بر روی اعتبار تراکنش‌ها و افزودن آن‌ها به بلاک چین را مشخص می‌کند. در شبکه بیت‌کوین، هر کاربری می‌تواند در فرآیند اعتبارسنجی شرکت کند. با این حال، در هر لحظه تنها یک کاربر مجاز به افزودن بلوک جدید به زنجیره خواهد بود. کاربران برای کسب این حق، در رقابت شدیدی شرکت می‌کنند که مستلزم صرف منابع محاسباتی قابل توجهی است. این فرآیند که استخراج یا ماینینگ (Mining) نامیده می‌شود، پرهزینه بوده و برندگان آن پاداش بیت‌کوین دریافت می‌کنند.

مکانیسم‌های اجماع، امکان توزیع فرآیند اعتبارسنجی تراکنش‌ها را فراهم می‌آورند. این مکانیسم‌ها در استدلال‌هایی که مدعی جایگزینی بیت‌کوین به جای بانک‌ها و حذف واسطه‌های مورد اعتماد هستند، از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند.

علیرغم تصور اولیه از تمرکززدایی کامل، هزینه بالای استخراج منجر به تمرکز قابل توجهی در فرآیند اجماع شده‌است. برای کاهش ریسک‌های ناشی از صرف منابع محاسباتی، استخراج‌کنندگان اقدام به تشکیل استخرهای استخراج (Mining Pools) می‌کنند. در نتیجه، بخش اعظم اعتبارسنجی تراکنش‌ها توسط تعداد محدودی از این استخرها انجام می‌شود. از سوی دیگر، استخرهای استخراج برای جذب استخراج‌کنندگان، کارمزدی را از آن‌ها دریافت می‌کنند. با توجه به این موضوع، استخرهای بزرگ‌تر به دلیل کارمزد کمتر، تمایل کمتری برای جذب استخراج‌کنندگان جدید دارند. بنابراین، اگرچه تمرکز در فرآیند اجماع بیش از حد انتظار است، اما همچنان سطح قابل قبولی از تمرکززدایی در شبکه بیت‌کوین وجود دارد.

حاکمیت به‌روزرسانی‌ها

پس از راه‌اندازی یک بلاک چین، ممکن است نیاز به اعمال تغییرات و به‌روزرسانی‌های پروتکل آن احساس شود. در شبکه بیت‌کوین، هر کاربری حق پیشنهاد تغییرات در پروتکل را دارد. با این حال، در عمل، اغلب این تغییرات توسط گروه محدودی از توسعه‌دهندگان پیشنهاد شده و مباحث پیرامون آن‌ها به صورت متمرکز در دست گروه کوچکی از افراد با نفوذ صورت می‌گیرد. به عبارت دیگر، تعداد بسیار کمی از مشارکت‌کنندگان، سهم قابل توجهی در تصمیم‌گیری‌های مربوط به تغییرات پروتکل دارند.

حاکمیت طراحی

پیش از آغاز به کار هر بلاک چین، پروتکل آن نیازمند طراحی دقیق و جامعی است. این بُعد از حاکمیت، از دو جنبه، با سایر ابعاد حاکمیت تفاوت دارد. نخست آنکه، طراحی پروتکل پیش از اجرای سایر ابعاد حاکمیت صورت می‌گیرد. دوم آنکه، برخلاف سایر ابعاد که بر میزان تمرکززدایی آن‌ها تأکید می‌شود، در مورد میزان تمرکززدایی فرایند طراحی اولیه، کمتر بحث شده‌است. در عمل، توسعه پروتکل بلاک چین اغلب به صورت متمرکز و هماهنگ توسط گروه کوچکی از افراد انجام می‌شود. به عنوان مثال، در مورد بیت‌کوین، طراحی اولیه توسط ساتوشی ناکاموتو، که هویتی ناشناس دارد، صورت گرفته‌است. این امر نشان می‌دهد که فرایند تدوین و انتشار مقاله سفید بیت‌کوین در سال 2008، نمی‌توانسته به صورت کاملاً غیرمتمرکز انجام شده باشد.

تمایز بین حاکمیت بلاک چین تصور شده و اجرا شده

مثال بیت کوین به روشنی نشان می‌دهد که بین حاکمیت تصور شده و حاکمیت اجرایی در بلاک چین‌ها تفاوت قابل توجهی وجود دارد. در حالی که در نظریه، حاکمیت بلاک چین‌ها به عنوان سیستمی کاملاً غیرمتمرکز تصور می‌شود، در عمل، به ویژه در فرآیندهای ارسال و تأیید تراکنش‌ها و همچنین به‌روزرسانی پروتکل، شاهد تمرکز قدرت در دست گروه محدودی از افراد هستیم. این امر نشان می‌دهد که حتی در سیستم‌هایی که به صورت ذاتی غیرمتمرکز طراحی شده‌اند، ممکن است در عمل شاهد تمرکز قدرت باشیم. به طور کلی، ابعاد مربوط به طراحی و توسعه پروتکل تمایل به تمرکز بیشتری دارند، در حالی که ابعاد مرتبط با استفاده روزمره از بلاک چین، مانند ارسال و تأیید تراکنش‌ها، از تمرکززدایی بیشتری برخوردارند.

با گذشت زمان و توسعه فناوری بلاک چین، درک ما از حاکمیت این سیستم‌ها تغییر کرده‌است. به طور کلی، مشاهده می‌شود که حاکمیت در عمل، متمرکزتر از آنچه در ابتدا تصور می‌شد، است. دلیل اصلی این امر، هزینه‌های بالای کسب و اعمال قدرت تصمیم‌گیری در این سیستم‌ها است. برای تأثیرگذاری بر تصمیم‌گیری‌ها، به تخصص، شهرت، زمان و اغلب سرمایه قابل توجهی نیاز است. هزینه بالای مشارکت، منجر به کاهش تعداد مشارکت‌کنندگان فعال و در نتیجه، تمرکز قدرت در دست گروه کوچکی از افراد می‌شود.

بیت‌کوین به عنوان یک بلاک چین بدون مجوز شناخته می‌شود، به این معنی که هر کسی می‌تواند در آن مشارکت کند. در مقابل، بلاک چین‌های مجوزدار مانند Hyperledger Fabric، دارای محدودیت‌هایی در دسترسی به شبکه هستند. در این نوع بلاک چین‌ها، حاکمیت تصور شده از ابتدا متمرکزتر از بلاک چین‌های بدون مجوز است، زیرا دسترسی به فرآیندهای مختلف مانند پیشنهاد به‌روزرسانی پروتکل، تأیید تراکنش‌ها و ارسال تراکنش‌ها، محدود به گروه خاصی از افراد می‌شود.

توزین پتانسیل تمرکززدایی

یکی از وعده‌های اصلی فناوری بلاک چین، ایجاد سیستم‌های حاکمیتی کاملاً غیرمتمرکز است. با این حال، در ارزیابی این فناوری، دو نکته کلیدی باید مد نظر قرار گیرد. نخست آنکه، تمرکززدایی به عنوان یک ویژگی ذاتی در تمامی بلاک چین‌ها وجود ندارد، بلکه به طراحی و اجرای صحیح آن وابسته است. دوم اینکه، مزایای حاصل از تمرکززدایی همیشه به اندازه‌ای نیست که بتوان هزینه‌های مرتبط با آن را توجیه کرد. در برخی موارد، ممکن است توسعه و نگهداری یک بلاک چین به صورت متمرکز توسط گروه کوچکی از توسعه‌دهندگان، کارآمدتر باشد. همچنین، مکانیسم‌های اجماع پرهزینه و کند مانند آنچه در بیت کوین مشاهده می‌شود، نشان می‌دهد که تمرکززدایی کامل فرآیند تأیید تراکنش‌ها همیشه به معنای بهبود عملکرد نیست.

سخن پایانی

در نهایت، بلاک چین به عنوان یک فناوری نوآورانه، همچنان در تقابل میان آرمان‌های نظری و چالش‌های عملی خود قرار دارد. اگرچه وعده تمرکززدایی، کاهش وابستگی به واسطه‌ها و ایجاد نظامی شفاف‌تر را ارائه می‌دهد، اما در عمل، عوامل متعددی همچون هزینه‌های بالای مکانیسم‌های اجماع و نقش گروه‌های کوچک تأثیرگذار، از تحقق کامل این وعده‌ها جلوگیری می‌کند. تحلیل ابعاد مختلف حاکمیت در بلاک چین، از مکانیسم اجماع تا طراحی و به‌روزرسانی‌ها، نشان می‌دهد که فاصله‌ای قابل توجه میان آنچه تصور می‌شود و آنچه واقعاً اجرا می‌شود، وجود دارد.

همان‌گونه که در این مقاله بررسی شد، شناخت دقیق‌تر از محدودیت‌ها و ظرفیت‌های این فناوری می‌تواند به تصمیم‌گیران، توسعه‌دهندگان و کاربران کمک کند تا با چشمانی بازتر و انتظاراتی واقع‌بینانه‌تر به استقبال آن بروند. بلاک چین، با تمام چالش‌های خود، هنوز یکی از بسترهای مهم برای تحول نظام‌های اقتصادی، اجتماعی و مدیریتی به شمار می‌رود. اما برای بهره‌مندی از مزایای واقعی آن، نیاز است که نه‌تنها بر طراحی و اجرای صحیح تمرکز شود، بلکه بر یافتن توازنی میان کارآمدی و تمرکززدایی نیز تأکید گردد. به نظر می‌رسد آینده این فناوری در گرو توانایی ما برای هم‌سو کردن این دو جنبه کلیدی باشد.

امتیاز دهید!
1 / 5

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا